کافه شعر (محمد صارمی شهاب )
وقتی شعرهای محمد صارمی شهاب را میخوانیم، با آب و آفتاب و گل و سبزه و رود روبهرو هستیم. زبان ساده و یکدست، کوتاهی شعرها، وزنهای شبیه هم و قالب نیمایی و کوتاهی مصرعها از ویژگیهای شعر آقای صارمی است.
زبان ساده و یکدست، کوتاهی شعرها، وزنهای شبیه هم و قالب نیمایی مجموعه شعرش را از هر جهت یکدست کرده است. کوتاهی مصرعها یکی دیگر از ویژگیهای شعر آقای صارمی است. خیلی وقتها مصرع یا همان سطر، یک کلمه یا دو کلمه است.
آقای صارمی کتاب «مثل رود عاشقم» را به انتشارات مدرسه سپرده و یکی دو مجموعه دیگر هم آمادهی چاپ دارد که به گفتهی خودش موضوع شعرها در مجموعههای اخیرش رنگ و بوی اجتماعی به خود میگیرند.
آخرین حرف دربارهی مهمان کافه شهریور این است که او شاعر شهر همدان است و به احتمال زیاد شعر زیر را در لالهجین و برای سفالهای آن منطقه گفته است.
کلاس خشتها
روزها رایکی یکی یکی
خشت میزنیم
بازی قشنگ ما
توی کورهها
آجر است و خاک
روزهای ما همیشه جمعه است
در هوای پاک
ما کلاسمان پُر از نشاط و کوشش است
ریزعلی کنار ما
بار میبرد
عصرها به جای زنگ مدرسه
خسته تا کنار ده
میدویم
ما به جای مدرسه، به جای درس
صبحها، سر کلاس خشتها می رویم
پیله
از دلم عبور کردنامهی مچاله مرا
مرور کرد
جوانه زد
اگرچه پیله بود
قفل بستهی دل مرا گشود
رویش
هر سبزهایدر ارتفاع برفی کوهی
یا در میان بیشه و دشتی
در زیر دست و پای آهویی
عطر تو را در باد بوییده
از لابهلای سنگها
با عشق روییده
همدم این دار پیر
قرمز و آبی و سبزرج به رج
نقشها
هر کدام
نقشهای از گنج بود
هر گره
خاطرهی رنج بود
روزها
ماهها
همدم این دار پیر
مادرم
زمزمهی واژه لبخند بود
دست او
تکّهای از دست خداوند بود
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}